سلام مامانی
می دونم خیلی دیر وقته ولی دلم نیومد این مطلب ننویسم امشب برای اولین بار مامانی بهت گفت بوسم کن و شما هم صورت مامانی را خیلی محکم بوس کردی . خیلی وقته بوس کردن بلدی ولی جز عروسکات هیچ کس بوس نمی کنی یا از راه دور بوس می فرستی آخه متاسفانه شما خیلی خجالتی هستی و به پدرت بردی درسته الان خجالتی نیست ولی بچگی هاش خیلی خجالتی بوده و این خجالتی بودن در کنار ترسو بودنت مشکلت را حادتر کرده به همین خاطر که مامانی دلواپس سال های آینده از جمله مدرسه رفتنته با این که گوشه ی قلبم کمی نگرانم ولی یه حسی درونم می گه که همه چیز درست میشه ، گذر زمان همه چیز را درست می کنه این شب ها خیلی دعا کردم یعنی خدا صدام شنیده خیلی متوسل شدم دیگه امیدی جز خودش ندارم .
از خونه برات بگم با وجود دخالت های فراوان و اعصابی که از مامانی خرد میشه ولی از تصمیمم بر نمی گردم حالا که به خودشون اجازه می دن این طور تو زندگیمون دخالت کنند اونم نه به خاطر صلاح خودمون بلکه به خاطر راحتی کس دیگه و این که اون اذیت نشه و اذیت شدن ما براشون مهم نیست منم کوتاه نمیام حتی اگه ضرر کنم باید کارم انجام بدم دیگه خسته شدم چون ازت hot page...
ادامه مطلبما را در سایت hot page دنبال می کنید
برچسب : اولین بوسه,اولین بوسه از لب,اولین بوسه عاشقانه, نویسنده : damiryal8 بازدید : 48 تاريخ : شنبه 13 آذر 1395 ساعت: 6:39